{magic love}
فصل دوم پارت ۲۰
فردا شد. ایان ، انا و بقیه بچه ها داخل پارک بودن. حالا وقتشه که آزاله بره.
ساحره: آزاله اماده ای؟
آزاله: اره فقط یکم استرس دارم.
ساحره: اشکال نداره. اروم باش و همون حرف هایی که بهت گفتمو بزن.
آزاله: باشه.
آزاله آرون آروم وارد پارک شد. لوکاس آزاله رو دید.
لوکاس: بچه ها! بچه ها! آزاله!
ایان متوجه آزاله شد پس یعنی نقشه شروع شده.
آنا: ببین کی اینجاست! یه شیطان!
آزاله: من شیطان نیستم! تو درواقع شیطانی!
آتنه: چطور جرئت میکنی به دوست ما که خیلی هم مهربونه یه همچین چیزی بگی!
الیزابت: پسوند خودتو به همه نده!
آزاله: اما من راست میگم! اون اسمش امیلیا نیست ، اسم اصلیش آناعه، اون یه مافیا هس!
انا: چرا تهمت میزنی!
و همون موقع آنا یواشکی اسلحه اش رو رر اورد.
ایان متوجه شد و به ساحره علامت داد. بعد دست آنا رو گرفت و بالا برد و گفت
ایان: میبینید! شیطان واقعی اونه! آزاله راست میگه اون یه مافیاس که برای آزاله پاپوش دوخته!
ساحره سریع به اونجا اومد و آنا رو گرفت.
آنا: ولم کن ساحره عوضی!
ساحره: بالاخره گرفتمت!
اسان به سمت آزاله رفت و بهش گفت
ایان: آزاله حالت خوبه؟
آزاله: اره حالم خوبه.
بچه ها جلو اومدن.
ایلا: آزاله من متاسفم، هممون متاسفیم!
آتنه: ببخشید باهات اونجوری حرف زدم!
آزاله: بچه ها مهم نیست، مهم اینه که حقیقت رو الان همه فهمیدن.
و همدیگرو بغل کردن.
اما.....
☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆
امیدوارم خوشتون بیاد❤️🍒
پارت بعدی پارت اخره
فردا شد. ایان ، انا و بقیه بچه ها داخل پارک بودن. حالا وقتشه که آزاله بره.
ساحره: آزاله اماده ای؟
آزاله: اره فقط یکم استرس دارم.
ساحره: اشکال نداره. اروم باش و همون حرف هایی که بهت گفتمو بزن.
آزاله: باشه.
آزاله آرون آروم وارد پارک شد. لوکاس آزاله رو دید.
لوکاس: بچه ها! بچه ها! آزاله!
ایان متوجه آزاله شد پس یعنی نقشه شروع شده.
آنا: ببین کی اینجاست! یه شیطان!
آزاله: من شیطان نیستم! تو درواقع شیطانی!
آتنه: چطور جرئت میکنی به دوست ما که خیلی هم مهربونه یه همچین چیزی بگی!
الیزابت: پسوند خودتو به همه نده!
آزاله: اما من راست میگم! اون اسمش امیلیا نیست ، اسم اصلیش آناعه، اون یه مافیا هس!
انا: چرا تهمت میزنی!
و همون موقع آنا یواشکی اسلحه اش رو رر اورد.
ایان متوجه شد و به ساحره علامت داد. بعد دست آنا رو گرفت و بالا برد و گفت
ایان: میبینید! شیطان واقعی اونه! آزاله راست میگه اون یه مافیاس که برای آزاله پاپوش دوخته!
ساحره سریع به اونجا اومد و آنا رو گرفت.
آنا: ولم کن ساحره عوضی!
ساحره: بالاخره گرفتمت!
اسان به سمت آزاله رفت و بهش گفت
ایان: آزاله حالت خوبه؟
آزاله: اره حالم خوبه.
بچه ها جلو اومدن.
ایلا: آزاله من متاسفم، هممون متاسفیم!
آتنه: ببخشید باهات اونجوری حرف زدم!
آزاله: بچه ها مهم نیست، مهم اینه که حقیقت رو الان همه فهمیدن.
و همدیگرو بغل کردن.
اما.....
☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆
امیدوارم خوشتون بیاد❤️🍒
پارت بعدی پارت اخره
۳.۴k
۳۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.